پدرخوانده! دیدار به قیامت

  احساس می کنیم زمان بجای حرکت خطی، گردابی می چرخد. حالت خوبی نداریم الان. اتفاقاتی ممکن است بیافتد که تو آنها را می بینی اما نمی توانی جلویشان را بگیری. تو خودات جزئی از آن اتفاقی در عین حال بزرگترین قربانی آن اتفاق:

  بدون خداحافظی و به رسم انحصاری خوداش بلاگ اش را بست و رفت. نه تنها رفت بلکه هرچه از او آنجا مانده بود پاک کرد و رفت؛ تنها یک جای خالی گذاشت تا خلااش را احساس کنیم. پدرخوانده لعنتی! هیچ وقت هیچ چیز برایش مهم نبود. مهم کاری بود که در لحظه باید انجام می شد و دلیل آن کار هم مهم نبود. [...]

  عبدالله زنگ می زند: خوبی

- نه

- چی شده؟

[...] 

- نمی توانیم بگوییم. فقط می ترسیم.

- چرا؟

- ترس زاده جهل است.

  پدرخوانده بعد از این مکالمه تلفنی می گوید: برای همیشه تو گوش ات فرو کن -حال نکردی نکن- اما هم ندانستن ترس به همراه دارد هم ندانستن.

 [...]

  بازی بدی شروع کردیم. به چه کسی بگوییم گه خوردیم؟

نظرات 5 + ارسال نظر
عبداله چهارشنبه 29 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 20:48 http://damdami2.blogsky.com

زندگی در جریان زندگی،در جریان است چه پدرخوانده باشد چه نباشد.زندگی دمدمی در جران زندگی،در جریان است چه عبداله باشد چه نباشد.اصالت با جریان زندگی است که موجود است چه برادران دمدمی باشند چه نباشند.حقیقت جریان زندگی، در خود کلمه زندگی محفوظ است چه ما باشیم چه نباشیم.بر اساس نظریه ادیان مختلف جریان زندگی موجود شده‌است. بر اساس هر چه ‌اموخته‌ای دمدمی عزیز، بر اساس انچه در این ۵ سال اخیر بر سرت امده، تنها حقیقت موجود وجود توست ان هم بعد از بیست و چند سال.دمدمی عزیز پذیرفتن چه چیزی سخت‌تر است؟انچه بر سرت امده؟ یا انچه بر سرت خواهد امد؟ یا انچه هستی؟
تو هنوز هستی و این تنها حقیقت موجود زندگی توست.
زندگی یک شانس.از میان میلیونها اسپرم وقیح تو اولین اسپرمی بودی که به تخمک رسیدی. من نمی‌دانم چرا من، تو ،پدرخوانده چرا تو ی این مسابقه مزحک اول رسیدیم.موجود شدیم.یا هو

سارجنت پنج‌شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 16:24 http://roospigari.blogspot.com

بازی ای که شروع می شه مث سیلیه که راه می افته مث مرضی که واگیر می شه مث خیلی کوفتای دیگه گه خوردنی در کار نیس حکایت دسته ست و اینا

زعفران بانو پنج‌شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 18:38 http://zarddd.blogfa.com/

بازیها شروع می شوند خود به خود شاید هم ما خودمان شروعشان می کنیم. در هر حال وقتی شروع شد ادامه پیدا می کند. پشیمان نشو بازی بازی است یا برنده دارد یا بازنده. همه اش همین است.

مرجان شنبه 1 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 22:41 http://dayy.blogsky.com

کچل غصه نخور ! پدرخوانده فقط قالب وبلاگشو پاک کرده ! مطالب وبلاگشو پاک نکرده

حالا چرا نت رو ترک گفته ؟ نکنه رفته پیش رضا مشتاق ؟ :دی
عبداله حالش خوبه ؟ پاش چطوره ؟ برو روی گچ پاش یادگاری بنویس :دیییی یکی هم از طرف من بنویس : گیگیلی

((=

بهار دوشنبه 3 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 15:27 http://bazieakhar.blogfa.com

برا اینه که بازی جدی گرفتی هر که بره یه یار جدید برا بازی پیدا می شه بازی بازی تا برسیم به بازی اخر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد