نیروی دریایی حافظ مرز آبی الله اکبر... زرشک!

  فردا ۱۸ تیر است، کاری نداریم که چند سال پیش در چنین روزی چه اتفاق افتاد که این کار دیگر کار ما نیست کار ما این است که یادآور شویم دقیقا ۱۸ تیر سالی که گذشت ایما به عنوان سرباز دیپلم(!) پا به پادگان نیروی دریای ارتش گذاشتیم و شدیم یک سرباز آموزشی تا بشویم یک تنفگدار دریایی!

  ایما یکی از جالب ترین سربازهای پادگانی چندهزار نفره بودیم. در بدو ورود تنها سربازی بودیم که تنهایی بدون اکیپ اعظامی نظام وظیفه وارد پایگاه شد و دلیل آن هم جا ماندن از اتوبوس نظام وظیفه بود، ایما جزو ۱۰-۲۰ سربازی بودیم که تا یک هفته با موهایی بلندتر از درجه دارها در پایگاه برای خودمان می چرخیدیم و تنها سربازی بودیم که یک سال از فرمانده گروهان کوچک تر و یک سال از فرمانده دسته بزرگ تر بودیم! از معدود سربازانی بودیم که تنها دوبار فحش نثار روح بلندمان شد یک بار گوساله و یک بار هم گوسفند، بقیه فحش های آبدار از سر مان بای پاس شد! و تنها سربازی بودیم که از رئوف ترین فرمانده بدترین کتک را نوش جان کردیم: پوتین حضرت دقیقا روی صورتمان فرود آمد!

  با همه اینها ایما از دو بابابزرگ به این طرف تنها پسر خانواده بودیم که رفت سربازی هرچند که فقط ۲ ماه آموزشی!

نظرات 3 + ارسال نظر
مردی با چشمان گرگ دوشنبه 17 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 18:28 http://hmmmm.blogfa.com

سلام! ایشما سرباز خوبی میشید

عبداله دوشنبه 17 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 19:34 http://damdami2.blogsky.com

هیچکی نداند ما می دانیم که به چه گلاب خوری دچار شده بودید!
راستی این بند را هم اضافه می کردی که شما تنها سربازی بودید که در دوره اموزشی موفق به اپ دیت کردن وبلاگتان شدید!http://www.daam.blogsky.com/1386/05/

زعفران بانو چهارشنبه 19 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 00:41 http://zarddd.blogfa.com/

یادمه کلاس اول که بودم یه معلمی داشتیم که خدمت سربازی رفته بود یه عکس از خودش با ما نشون داد با اسلحه و ما هم بچه جو گیر شدیم که بزرگ که شدیم بریم سرباز بشیم البته بعدها ژنرال شدیم مادر ترزا شدیم هیتلر شدیم. بچه بودیم جو گیر می شدیم. در مورد ۱۸ تیر خاطرات زیادی هست که نگفته بمونه بهتره.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد