احساس می کنم خانواده ام خوره ای شده است، خوراکش روح نحیفم. همیشه و نه در انزوا، آن را می خورد و می تراشد: همه کسانی که خیال دارند مرا آزار بدهند و هم اکنون فضای دور و برم را کاملا پرکرده اند، با گذشت خوش و خرم این روزها به مرور پس رانده می شوند، بی آنکه من ناچار باشم به آنها کمکی بکنم. در نتیجه می توانم ضعیف و ساکت باشم و بگذارم همرکاری می خواهند با من بکنند و در عین حال اطمینان داشته باشم که با گذشت روزها همه چیز به خیر و خوشی ختم خواهد شد- فرانتس کافکا / تدارک عروسی در روستا
لزومی هم ندارد که آن ها به ترس خود اذعان کنند زیرا بر اثر یک واژگونی اجتناب ناپذیر و مسخره آمیز٬ چیزی که در سابق عالیترین چیزها بود٬ اکنون در صحنه معبد به چیز رسوایی مبدل شده است.
کافکا
امیدوارم تمثیلی از خودت نباشه!
اینبار اگر پدری مرا قربانی کند
خدا به هیچ دادی نمی رسد
عیدتان مبارک
زندگی دوره های زیادی دارد و همگی به پایان میرسد.. ای این دوره ها نمیشود فرار کرد.. پیر برنا... حافظ فرموده اند: مرغ زیرک گر بدام افتد تحمل بایدش... راه رو گر صد هنر دارد توکل بایدش...
سلام من هنوز هستم(:
دروود بر شما. مطالعه وبلاگ شما عجیب آدم را میبرد به حال و هوای رمان های " جزیره سرگردانی" و " ساربان سرگردان" اثر سیمین دانشود. این وبلاگ نیز کوه سرگردانیست...
اگر مطلبو خونده بودید میدیدید که درباره چه گوارا کاملا برعکس انچه فکر میکنید نوشتم...
فکر می کنم عکسی که از چه گوارا بالای مقاله گذاشتم باعث این سو تفاهم شده است زیرا من نیز با عقیده شما موافقم و منظور من نیز همین بود .... در این مقاله هم سعی کردم از کمونیسم و چه گوارا نما ها انتقاد کنم و از مبارزان به ظاهر چژی که در حقیقت تروریسم بودند. پیروز باشید.