هگل تقریبا چنین می گوید که فردی که می خواهد بنویسد، از اولین قدم با تناقضی متوقف می شود: او باید، برای نوشتن، استعداد نوشتن داشته باشد. اما استعدادها به خودی خود چیزی نیستند. نویسنده، تا زمانی که برای نوشتن پشت میزش ننشسته و اثری ننوشته است، نویسنده نیست و نمی داند که آیا استعداد لازم برای آن را دارد یا نه. او زمانی استعداد دارد که نوشته باشد، اما برای نوشتن باید استعداد داشته باشد.
یعنی باید اول وقت تلف کنه که کشف کنه استعداد نوشتن داره یا نه ! اونوخ اگه نوشت و استعداد نداشت ، کاغذا رو بده به منو گیگیلی توش ساندویچ بپیچیم ببریم شرکت :دیییییییییی
یعنی باید نوشته باشد و این خیلی ساده است :)
استعداد کشکه آدم می تونه هر کاری بکنه
در نگاه اول و تخصصی آره..فقط یه نویسنده می تونه بنویسه!اما در نگاه عام شاید هر کسی بخواد به زبون خودش عمومی بنویسه در حالی که ممکنه اصن تخصص هم نداشته باشه!!
با این جمله اخری که جناب هگل اضافه کردند فکر کنم میخواستند یک جورایی " محترمانه" به طرف بفهمانند که ؛ زور نزن استعداد نداری ننویس.
راستی رخ نمایاندنتان هم مبارک .
و البته پارادوکسی که این تو هست جالبه
حالا تو کدومش داری ؟