۱۸ تیر

  دانش آموز سال سوم دبیرستان، تابستان خوبی را با تفریحاتی عالی در کیش شروع می کند، وناگهان خبر...

خبرها که از شروع پخش آن دقایقی گذشته است دقیقا از جایی آغاز می شود که: ... بنابر گزارش ها دانشجویان از شعارهای... و ... استفاده می کنند... او تا به حال انقلاب ندیده بود.

  این داستان ایما در ۱۹تیر ۷۸، روزی که اعتراضات آرام دانشجویی نسبت به تعطیلی روزنامه "سلام" از دانشگاه به خیابان کشیده شد. چند سال پس از آن فاجعه ایما وارد دانشگاه شدیم، اگرچه به هنگام وقایع ۱۸ تیر و روزهای پس از آن دانشجو نبودیم اما بنابر شوک خبری که شرح آن را خواندید بشدت خود را درگیر آن می دیدیم و از آن روز تا امروز نوستالژی به ۱۸ تیر و آن روز هنوز در ایما قوت دارد هرچند که آن زمان در بیانیه هایی خام، ویژه نامه ها و سایر فعالیت های دانشجویی علل وقوع آن را با دلایل اتفاقات ۱۶ آذر یکی می دانستیم‌، به مرور اما فهمیده شد که داستان چیز دیگریست.

  سال هایی که هنوز جامعه دانشجویی کشور به ابتذال روزمرگی دچار نشده بود، یکی از انجمن های متحد [...] پلاکاردی "در نمایشگاه ۱۸ تیر" نصب کرده بود که این شعر مرحوم بهار در آن نقش بسته بود:

شاه مست و شیخ مست و شحنه مست / مملکت رفته زدست

هر دم از دستان مستان فتنه و غوغا بپاست / کار ایران با خداست

نظرات 8 + ارسال نظر
بهار چهارشنبه 19 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 12:50 http://bazieakhar.blogfa.com

بچه بورژا نکبت تعطیلات می رفتی کیش !بعد این همه ما که بعد ها وارد دانشگاه شدیم یه جورهایی تو جو ۱۸تیر بودیم بدبختانه از زمانی که ما وارد دانشگاه شدیم هیچ اتفاقی نیفتاده دلمان ۱۸تیر می خواهد

مریمی پنج‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 12:36 http://http://abrekhakestari.blogfa.com/

(برق می خواندیم و می خوانیم اگر بشود باز هم می خوانیم اما حماقت است که روزنامه نگاری را بیشتر می پسندیم، که این یعنی دامنه عشق و علاقه ما انتهایی ندارد و فیزیک و موسیقی و نویسندگی )
تو نمونه ی پسر منی؟ ای روزگار ! مغزمان را برق ۶۰ کیلو ولت گرفت و فانتزیهایمان زیر منطق پروسسور ها گیر کرد و صفر و یک شد و عشقمان هم تبدیل شد به سینک و در بی نهایت صفر شد
چرا با خود چنین کردیم ؟

مریمی پنج‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 13:08 http://abrekhakestari.blogfa.com/

آن موقع پسر خاله ی ما آنجا بود درس می خواند یادمان نمی رود کل خانواده ی مادری ما تا این زنگ زد و گفت چیزیش نیست به مرز سکته رسیدند .
روزگار گهی است

کلنل پنج‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 13:35

سلام.
از زمانی که گهگاهی نوشته هات رو می خوندم چند سالی گذشته قالب بلاگت عوض شده و خیلی چیزای دیگه ولی هنوزهم املات یه خورده لنگ می زنه و بوی چندش آور قورمه سبزی از کله مبارک همچنان تا این سوی تارگاه جهان سایبر می آید.بویی که با تمام بدی حس زیبای اعتراض به امید پیروزی را در وجود آدمی قلقلک می دهد حسی که دیگر بیشتر نوستالژیک است تا هیجان انگیز .

ایما غلط املایی شما را دریافت کرده و اصلاح نمودیم سپس از روی آن روی کاغذ ۱۰ بار نوشتیم.
---
چه خوب می شود اگر ایما این "کلنل" را بشناسیم. ای-میل ایما را که دارید. در غیر اینصوت ایما "کلنلی" برای خودمان داریم که خیلی دوستشان داریم و به ایشان از این پس چپ-چپ نگاه می کنیم. البته این شاید دخلی به حضرت نداشته باشد. اما... .

عبد پنج‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 18:31 http://damdami2.blogsky.com

۱۸ تیر زنازاده جنبش عقیم دانشجویی.همین.

بهار جمعه 21 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 18:58 http://bazieakhar.blogfa.com

می خواستی برات جشن تولد بگیرند خب باید تنهایی گذروند دیگه دلتنگی ات به اب و هوا ربط داره

مرجان شنبه 22 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 21:47 http://dayy.blogsky.com

خدا هم توی کار اینا مونده ! کی میگه کار ایران با خداست ؟ خدا که یواشکی از زیرش دررفت !

چیش

خواب آلود یکشنبه 23 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 01:49

سلام رفیق
جالب می نویسی. مطالبت رو می خونم الان
از وقتی پرشین بلاگ ترکیده نصف لینکای وبم پریده!
دنبال دوست جدید می گردم
یه سر به وبم بزن اگه خوشت اومد تبادل لینک کنیم.
خوشحال شدم
بای...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد