۱- بنا به درخواست شما دوستان عزیز در مورد دستور آش شله قلمکار من اینو پیدا کردم البته بگم که تجربیات خودم در مورد آش خیلی بهتره اما حوصله نوشتنش رو ندارم
امیدوارم به زودی بتونم تجربیات خودم رو در اختیارتون قرار بدم... فقط نکته مهم اینه که متاسفانه آش شعله قلمکارو ممکنه بعد از طبخ سبز به نظر برسه
که این ممکنه اشتهای بعضی از عزیزان رو خراب کنه متاسفانه خاله خانم در بلاگش به این مسئله اشاره نکرده اما راه حل من
اینه که از مقدار زیادی پیاز داغ و کشک و بخصوص کشک استفاده کنید تا مسئله سبز حل بشه و بتونیت با خیال راحت اونو سر سفره بیارید.
۲- دوست قبلا عزیزم روحی قبلا جون منو به یه بازیه وبلاگی دعوت کرده البته هرچند تصمیم دارم با این وبلاگای مبتذل دیگه رابطه ای نداشته باشم اما بخاطر سابقه رفاقت چندین ساله همین یه بار در خواستش رو قبول می کنم. در این بازی خواسته شده در مورد صدا و سیما نظرمون رو بدیم... من از وقتی چش باز کردم از صدا و سیما خوشم اومد بخصوص از مجریای خانم اش که وقتی بچه بودم خیلی دوسشون داشتم و از او بچهه که قبل از شروع برنامه کودک بالا پایین می پرید هم هیلی خوشم می اومد... الان برنامه های صدا و سیما خیلی خوشم میاد و می تونم بگم هرچی دار از صدا وسیما دارم اینو جدی می گم فکر نکنید تعارفه... ای کاش دیگه منت شجریان با اون صدای مسخره اش رو دیگه نکشن متیکه وطن فروش... ای کاش می شد برنامه های اعترافاتش فقط بیشتر بشه... فکر می کنم تکنولوژی غنی سازی برنامه های تلویزیون به جای های خوبی رسیده خدا سایه صدا و سیما رو از سر ملت کنم نکنه... الهی
منم این دوستامو به نوشتن در مورد صدا و سیما تشویق می کنم... آرش جون مملیه عزیز ابی خوشگله و بهاره عزیز امیدوارم اونام درخواست منو قبول کنن.
سلام به روی ماهت عزیزم
راستش رو بخوای شعله قلمکاره نه شله قلمکار. من خیلی ناراحت شدم. میشه دارچین بهش اضافه کرد که قهوه ای بشه یا رب گوجه که سرخش کنه. ببخشید قرمز
عزیزم آرش!
مثل اینکه فقط تو منو درک می کنی... !
سلام آقا جالب بود ما اعترافات شما رو تحت فشار و خود را همچنان دوست شما می دانیم!
ما تکذیب می کنیم این رفاقت را.
فکر نکن با این مطالب می تونی ذهن سربازان گمنام را از خودت منحرف کنی و سابقه وب لاگی ات را فراموش کنند مخصوصا که گویا با رسانه های استکباری هم سر و سری داشتی
ا وااا چی می گی بهاره! سابقه... سرباز... استکبار؟!!
سلام ...
پارسال دوست امسال آشنا ...
آقا شما کجایید ؟ سنگین شدید و احوالی از ما نمی پرسید ؟
ترک مراوده کردید ؟ اگر چنینه ؛ من دلگیر می شوم ...
حالا ما با یک شعر اپیم اما به بازی شما گردن نهادیم و یه متن درباره تلویزیون در دست اماده شد ن داریم
با گوش جان شنیدم آواز روشنت را برادر
به دیده منت دعوتت رو اجابت میکنم از اینکه من رو به خودم شناسوندی مدیونتم