یکی از گزینه های مطرح برای وزارت ارتباطات آقای فوق هستند. اگر چنین بشود به این معنی است که از دو معاونت مهم وزارت ارتباطات؛ یعنی مدیرعامل شرکت ارتباطات زیرساخت و رییس سازمان تنظیم مقررات و ارتباطات رادیویی(یا رگولاتوری)، دومی با وجود سابقه مدیریتی و داشتن تجربه بیشتر خیلی در وزارت متبوع جدی گرفته نمی شوند و این علاوه بر نشان دادن جایگاه مهم رگولاتوری به عنوان نهاد ناظر بر بخش دولتی و خصوصی حوزه ی ارتباطات(شرکت زیرساخت هم رسما تحت نظارت سازمان تنظیم است) نکات ریزی را هم روشن می کند.
از سوابق ایشان بجز فعالیت در بخش خصوصی(منظور رایتل است که آنجا هم عضو هیت مدیره بودند) و شرکت زیرساخت(اینجا هم در بدو ورود عضو هیئت مدیره شدند)، 6 سال سابقه مدیریت در رگولاتوری داشتند(اولین شغل شان مدیریت ستادی در سازمان بود)، جانم به شما بگوید که این سازمان در سال 82 تاسیس شده است و بنابراین وزیر بعد از این ما اگر در سن 23 سالگی با وجودمرغوبیت ژن تلاش وافری داشته که نه تنها سر وقت لیسانس را گرفته -با فرض معاف شدن در سربازی- بلکه بلافاصله شده اند مدیرستادی در رگولاتوری! از قرار ایشان باید سال 89 نهاد حاکمیتی را رها ساخته به بخش خصوصی در رایتل رفته باشند(چراکه این شرکت تاسیس 86 است) چند سال در آنجا و بعد مجددا نهاد حاکمیتی دیگر که باشد شرکت ارتباطات زیرساخت، آن هم نه هر جای زیرساخت ایشان در سال 93 با حکم وزیر عضو هیئت مدیره زیرساخت شدند! بعد از 2 سال که چم و خم زیرساخت دستشان آمد مجددا با حکم همان وزیر یعنی در سال 95 شدند مدیرعامل شرکت ارتباطات زیرساخت یا معاون وزیر! ظاهرا در رزومه فقط دیگر وزارت را ندارند که آن عنقریب است بشوند و بعداش را الله اعلم!! از انصاف گذشته علاوه بر همه کمالات از پوشش و ریش مناسب هم برخوردارند!
این ماجرا برای بنده به لحاظ پاره ای تشابهات تا حدودی شخصی هم شد:
1. ایما دستمان آمد که چقدر ژن بی کیفیتی داریم به همین دلیل هم بود که درسمان به موقع تمام نشد که نشد. این موضوع اسباب تفریح مخاطبان گمنام این بلاگ را هم فراهم آورده که از این بابت باعث افتخار است.
2. به هر ترتیب درسمان که تمام شد سر کار نرفتیم که این موضوع نشان می دهد چقدر تنبل و از زیرکار در رو بودیم و بعد از یک سال آتل و باطل چرخیدن سر کار رفتیم از قضا در همین شرکت زیرساخت به عنوان نیروی شرکتی -و نه هیئت مدیره شرکت!- که از آنجا در کمتر از 2 ماه اخراج شدیم! که این نشان می دهد چقدر کار نابلد بودیم. و چه خوب که از جانب ما به عنوان نیروی شرکتی خرید خدماتی خسارتی متوجه مردم و میهن نشد.
3. بعد از اخراج از کار در بخش خصوصی خرید خدماتی(یا به اختصار اخخخ) دولتی بنده مثل آقای مهندس وارد بخش خصوصی واقعی شده اما نه در هیئت مدیره رایتل که در هیئت کارگرنصاب دوربین مدار بسته از این دکان به آن دکان روان! این بی درایتی ایما واقعا جای تامل دارد که این کارها برای ما هرچه زحمت بیشتر داشت پول کمتر. شگفتا که شرکت سابق احتمالا وزیر آینده ما هم هنوز در صنعت ارتباطات کشور کمر راست نکرده. این از تشابهات تلخ بنده و وزیر است که اصلا جای خنده و شوخی ندارد.
4. یک سال پس از بازگشت غرورآفرین ما دوباره به بخش خصوصی خرید خدمات دولتی(یا به اختصار اخخخ) در همان وزارتخانه و باز رو شدن برگی دیگر از بی کفایتی ما و اوت شدن ما از یکی از ساختمانان دور و پرت دولتی ، مهندس داستان ما هم شد کانون یکی از مهمترین وزارتخانه های دولتی! یا معاون وزیر! اینجا بنده و احتملا وزیر هیچ شباهتی با هم نداریم جز حُسن اتفاق برای ما و افتخار برای او.
5. روزی روزگاری یکی دیگر از مخاطبان گمنام این بلاگ راه سعادت را به ما نشان داد، دیدن این راه کمی بصیرت می خواست که ما نداشتیم. اینک حتی بدون داشتن کمترین بصیرت هم آن راه پیداست. بنابراین داشتن بصیرت نه تنها برای پیشرفت سازمانی از ملزومات کار است که برای امنیت شغلی هم از ضروریات است. اولی دور از شان ماست، یا به قول بسیاری این از حماقت ماست! دومی؟ شاید این از ضعف درس جغرافیای ماست!
در انتها یک سوال بی ربط: کسی در مورد صنایع پیش ساخته در بازار تکنولوژی امروز چیزی می داند؟