هر دم از این باغ بری می رسد: شرق توقیف شد

   این دولت خیلی زرنگ تر از آنی بود که فکر می کردیم. البته هرچند که بسیاری از فعل و انفعالات اخیر از بواسطه دولت صورت گرفت نه از طریق خود دولت. به هر حال هرچه بود پس از سینما، تاتر، نشر و کتاب نوبتی که باشد نوبت روزنامه هاست و قرعه به نام شرق افتاد تا اولین قربانی باشد. خود من فکر نمی کردم با لابی هایی که شرق در قدرت دارد و محافظه کاری هایی که اخیرا به آن مبتلا شده بود به این زودی توقیف شود اما در آستانه سه سالگی هنگای که می رفت به روزنامه ای باثبات تبدیل شود طبق سنت تمام کشورهای استبدادی اط دور خارج شد. دلم گرفته است دیگر به امید چه به سوی دکه های روزنامه فروشی بشتابیم؟!

کشتن برای زنده ماندن؛ غیراخلاقی اما غریزی: مقصر کسیت؟

   برخلاف روی زمین، اینجا در خانه ما این مورچه ها هستند که خلافت می کنند! از دریچه ورود آب اتوبخار گرفته تا... مدتی پیش پس از آنترک بین درس ها به سراغ کتری برای فراهم کردن بساط چای که رفتم برروی سطح آب داخل آن چیز عجیبی مشاهده کردم با دقت بیشتر به قول برادران بیولوژیست(!) کلنی عظیمی از مورچه های شناور بر روی سطح آب را مقابل خود دیدم که به زبان عامیانه کوهی از مورچه بر روی سطح آب بود. از ورج وورجه هایشان مشخص بودکه تعدادی زیادی از آنها که زیر دید من بودند زنده هستند و آن پایینی ها لابد تحرکی نداشته و بالطبع مرده بودند که کوه همچنان پایدار مانده بود. به دنبال یافتن پاسخی برای این سوال «که چه دلیلی دارد اینها اینطور از سر و کول هم بالابروند؟» نتیجه گرفتم که بله! برادران(شاید هم خواهران!) حشره ما برای خفه نشدن یا لابد فرار از سطح آب آن تعداد بی تحرک را قربانی «غریزه ذاتی» خود فرموده اند.

   بی برو برگرد نه مورچه که حتی ما بنی بشر پرمدعا هم چنین هستیم. اما کشتن دیگری به خاطر زنده ماندن مطلقا عملی غیراخلاقیست، با این وجود ما مقصر نیستیم و غریزه ذاتی ما ایجاب می کند که در چنین شرایطی چنان کنیم که نباید بکنیم. این غریزه اما از جانب پروردگار در وجود تک-تک ما نهاده شده است. پروردگاری که اکثرا آن را منشا همه خوبی ها می دانیم: به نظر شما این پارادوکسی وحشتناک نیست؟ اکنون می توان نظریه آن دست از فیلسوفانی که اخلاق و عمل خیر را تنها با وجود خدایی در آن بالا -وبه قولی همه جا- معنی دار می دانند زیر سوال برد(البته با اجازه بزرگترها!).

   شاید شما بگویید چیزی به نام فداکاری هم در وجود انسان ها هست اما با دو-دوتا چهارتا می توان فهمید که در آن شرایط بغرنج فدکار شدن آدمی بسیار بعید بنظر می رسد. پس ما این را مستثنا قرار می دهیم. به هر حال من هم اگر جای آن مورچه ها بودم رفتاری بهتر از آنها با برادران همنوع خود نداشتم! نه فداکار می شوم و نه حتی اخلاقی، هرکه دم دستم رسید برای جرعه ای اکسیژن به زیر آب می فرستم. از رک گویی من نرنجید: می خواهم زنده بمانم!!

لیبرال ها در تنگنا

     به نظر می رسد خردجمعی مشارکت -حزب مورد علاقه و نفرت تعداد زیادی از سیاسیون- بار دیگر و البته این بار در انتخاب دبیرکل خودشان مرتکب اشتباه شده اند! میردامادی هرچند چه در درون حزب و چه در بیرون از حزب وزنه مهمی بشمار می رود اما خصوصیات یک دبیرکل تمام عیار را ندارد. طبیعتا ما هرچقدر از سطوح بالای حزب بیشتر متوجه پایین شویم خواهیم دید وجود کاریزما در دبیرکل برای حفظ و یا حتی جذب نیروها عامل بسیار مهمی است که ایشان از آن بی بهره اند.

[...]

     این هم وبلاگ عباس عبدی سری بزنید دست خالی برنمی گردید.