ارتباطاتی که دیگر نیست

در مورد فیس بوک احساس ایما این است که به مرور به یک محیط مبتذل در حال تبدیل شدن است که ملت هر آنچه نیستند و اما دوست دارند که باشند یا آنچنان دیده شوند خود را در آن محیط می نمایانند! از جمله اینکه شما می بینید همه می نالند و دغدغه های اولترا روشنکفری دارند و در اینجا منظور از همه حتی لمپن ترین افراد با دقیق ترین تعریف ها هم شامل می شود؛ ایما دیده ایم! بلاگ و بلاگری هم دیگر کارایی ارتباطی خود را از دست داده در این مملکت که همه چیز به سمت امنیتی شدن دارد پیش می رود، بلاگ ها ضد امنیتی ترین مکان ها برای ارتباطات انسانی هستند و البته دلمشغولی های سیاسی از مهمترین موضوعات برای ارتباطات انسانی هستند و از آن اگر بیشتر اهمیت نداشته باشد کمتر نیست دلمشغولی های شخصی و چس ناله نویسی که باید در جمعی از رفقای مطرح کرد و دستکم اگر پاسخ درخور منطقی راهگشا دریافت نشود همیشه برای همان تسلی های به ظاهر بی خاصیت و مشترک بودن درد خود بهرین پاسخ بود.

این نوشته از آن نوشته هایی است که می تواند سر دراز داشته باشد، معلوم نیست سر خر را رها کنیم سر از کجا در آورد... به هر حال وقتی نمی توان و نباید گفت، تنها می شود گفت که نمی توان و نباید گفت بلکه امورات روزمره مان گذرد.