دیگر هیچ چیز مهم نیست

این عنوان را از مشهور ترین ساخته های گروه «متالیکا» قرض می گیرم که بگویم: ما آدم ها معمولا قبل از وقوع فاجعه به هر دری می زنیم که آنچه نباید اتفاق بیافتد، اتفاق نیافتد! اما خوب وقتی فاجعه اتفاق افتاد به نظر شما چیزی اهمیت دارد؟ وقتی همه تلاشمان را کردیم اما فاجعه رخ داد به نظر شما بعد از آن دیگر چه می توان کرد؟ به همین خاطر است که بعد از فاجعه باید گفت: Notthing Else Maters. چه فرقی می کند اسرائیلی کشته شده باشد یا لبنانی، چه فرقی می کند کودک باشد یا بزرگسال، چه فرقی می کند پیر باشد یا جوان؟ اصلا چه فرقی می کند نظامی باشد یا غیرنظامی؟ یک آدم می میرد آن هم نه به اراده خالقش و نه حتی به اراده خودش. مرگ او در واقع به خاطر هیچ بوده است گیرم که پس از او شهید یا مجاهد یا هر کوفت و ذهرمار دیگری بخوانندش، به هر حال او یک زندگی، یک فرصت بهره مندی و یک تجربه ای که همه در آن شریک هستند را از دست می دهد. لعنت به هر کس دیگری که بدون اجازه من زندگی ام را، چه می گویم؟ همه چیزم را از من می رباید! واقعا ما چرا اینطوری شدیم؟ چرا اینقدر بی تفاوت شدیم نسبت به مرگ آدم ها. این لعنتی ها کی می خواهند دست بردارند از کشتار این همه بیگناه، اصلا باگناه! به ما چه؟!  شعله جنگ لعنتی باز در گوشه ای دیگر از این جهان لعنتی زبانه کشیده و زندگی های زیبایی را در خود سوزانده است. به نظر شما «برای آنهایی که مرده اند آیا دیگر اهمیت دارد چند نفر دیگر قرار است بمیرند؟» ما چه؟ آیا برای اهمیت دارد چند نفر دیگر قرار است بمیرند؟ آیا ما هنوز زنده ایم؟!(این هم عنوان مقاله یکی از دوستانم بود که متاسفانه الان زنده نیست!)

این هم مطلبی در همین زمینه که واقعا خواندیست. 

نظرات 9 + ارسال نظر
نفیسه دوشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:38 http://www.roozmaregiha.blogfa.com

جنگ همیشه سیاه است و...
مرسی که لینکم دادید حسین آقا

عبداله دوشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 16:46

عبداله دوشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 16:49

Hosein aziz az matlabet lezat bordam. dar in vahshate bi enteha [zendegi ]kasani zende mimonand ke bokoshand va taze hich kodomeshon nemipazirand ke jangeshon baraye baghaye khodeshone na baraye democrasi va har kofto zahremari dige. Beharhal onchizi ke malome in vasat bi arzeshe nemate zendegiye. Man mondam khoda in hame adamo baraye chi afraid ke injori biyoftan bejone ham. To ham inghadr ghoseye bashariyato nakhor ke khodanakone sekte mikoni alaki alaki miyofti mimiri

[ بدون نام ] دوشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 17:03 http://khosoodi.persianblog.com

ای کشته که را کشتی که کشته شدی باز .ولی سر دمداران کشتار همچنان به زندگیه شرا فتمندانه ی خود ادامه می دهند.
در اخر هم این جمله رو میشنو یم: خوب جنگه دیگه !!!!!!! با ید کشت.

پوریا حسن زاد دوشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 17:57 http://honeyiran.mihanblog.com

دشمن این بار برامون خواب رنگی دیده
این جا رو ببینید:
irani4iran.blogsky.com

صادق دوشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 19:06 http://farzandeiran.blogsky.com

متاسفانه صحنه روابط بین الملل صحنه سیاست قدرته نه اخلاقیات.نمیخام این جنایات علیه بشریت رو توجیه کنم بلکه میگم قانون جنگل یا به قول آقایون آنارشی حاکم بر سیاست بین الملل متاسفانه حقو به زورمندان داده و میده.
به امید روزی که ضعیفی نباشه که زورمندی معنا پیدا کنه و همه با آرامش زندگی کنند.

ع.افشاری دوشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 19:23 http://mannevesht.blogfa.com

دوست عزیز از محبت شما خیلی ممنون .اما من مذاکراتی با آمریکائیها نداشته و ندارم .بار ها هم گفته ام که با جنگ مخالفم و فقط حمایت معنوی جامعه جهانی در چهارچوب دموکراسی و حقوق بشر را مثبت می دانم .
موفق باشید.

رضا پنج‌شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 14:36

عالی بود حسین جان واقعا دیگر هیچ چیز مهم نیست

[ بدون نام ] دوشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 03:46

مگه خودت نمی گفتی که مرگ اونقدر ها تلخ نیست ! حالا میمونه که بکشنت و راحت بشی یا خودت پیر و فرسوده بشی و بمیری یا اینکه اونقدر توی بدبختی دست و پا بزنی که خودت دست به خودکشی بزنی و یا اینکه حالت از دنیا به هم بخوره و خودت رو از بین ببری و هزار تا یای دیگه ! مردن مردنه همونه که من خیلی وقته دنبالشم و اون از من فراریه تازه اونهایی که مردن باید یه چیزی هم بدن نه اینکه ادعای چیزی بکنن ! مطمئنم نمیدونی بدبختی و گرفتاری و آوارگی و هزار تا چیزی دیگه چیه و حتما لمس نکردی وگه نه این مردنه می ارزه به صد تا زنده موندن با (...............)!!!! ( یا‌ حق)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد