به یاد می رآورم هروقت در پاسور موفق شدم به خاطر برگ های خوبی بود که مفت و مجانی بهم رسیدند. والا من هیچوقت پاسورباز خوبی نبودم چون خیلی کم پیش آمده حواسم به بازی طرف مقابل باشد تا پاسخ اش بدهم.
در زندگی هم اگر به موفقیت هایی رسیده ام به خاطر موقعیت هایی بوده اند که مفت و مجانی در آنها قرار گرفته ام و من فقط صرفا از آنها استفاده کرده ام. هیچ توجهی به طرف مقابلم و بقیه اطرافم نداشتم!
در پاسور پیش آمده یاز مقابل نشسته ام برافروخته، صدایش به رویم بلند می شود که "چه می کنی؟! و حواست کجاست؟" و من با خونسردی گفته ام "چرا حرص می خوری این یک بازی مسخره است!" در زندگی هم هر کس با من چنین کرده است من همانطور پاسخ اش گفته ام البته پیش خود!
پ.ن: چیزهایی که گفتم در مورد زندگی شخصی ام صدق می کنند و الا در خصوص دیگران من همیشه سعی کرده ام انسانی اخلاقی باشم و با زندگی دیگران بازی نکنم!!
kheyli akhlaghe khobie..Kash hame dashtan
من دقیقا همینطوریم. :)
خیلی دوست داشتم میتونستم این موجود مسخره رو دوست داشته باشم
نشد ... نشد
خیلی دوست داشتم اساسی ازش دل بکنم
... اونم نمیشه لامصب
بد عفریته ایی هست ... خیلی شهوتی و دلربا هستش
سال به دوازده ماه زیر پای آدم میشینه
مادر ... به یه شوکران داده دستمون و میگه :
بخور عزیز بخور جیگر من مال توام
... بخور .... ب ....خ ... و. . .. .ر
مهم نیست که شاه دستت باشه یا اس دل،مهم اینه که توی بازی زندگی ژوکر باشی چون شبیه هیچ کدوم از کارت های بازی نیست دز واقع نه خشت نه خاج نه.....ژوکر هیچی نیست و همه چیزه.نمی دونم منظورم گرفتی یانه؟