این روزها...

  این روزها که درس ها امان می برند و کالیبرها را تنگ می کنند شب که می شوند فرصت پیدا کنم از کنج خانه به "صحرا" می روم و "گوسفندان" مشغول "چرا" را می بینم، از ریلکسی آنها کمی ریلکس می شوم. در همین اوقات از عامل سرطان استعمال می کنم ضمن اینکه با animals پیک فلویک هم حال می کنم و پس از این همه کافی نتی پیدا می کنم "همین ها" را می نویسم و با کامنت های شما عشق می کنم. این روزها، روزهای خوبی نیستند اما بلاخره هستند! باید باهاشان کنار آمد.
نظرات 4 + ارسال نظر
دمدمی پنج‌شنبه 17 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 20:47

کسی تو را درک نمی کند. من می فهمم. ای بدبخت...

سارا جمعه 18 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 15:10 http://www.irsedna.persianblog.com

سلام
ممنون که دعوتم کردی! از دیروز تا حالا دارم فکر میکنم چی بنویسم! تنها افرادی که به ذهنم می رسید کسانی بودن که تاثیر منفی روم گذاشتن!!!
حالا باز فکر کنم ببینم به جایی میرسم یا نه.
راستش این نیست که بگویی کسی درکت نمی کند. مسئله این است که درک کردن دیگران دردی از تو دوا نمی کند.

عبداله جمعه 18 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 20:06 http://damdami.blogsky.com

مگه من مردم! بد بخت گوسفندان که نمی تونن سیگار بکشن!

باکره جمعه 18 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 20:09 http://www.bikere.blogfa.com

سلام
ممنون که بهم سر زدی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد