جمله ای از خلیل جبران به ذهنم آمد، گفتم فلانی می گفت: "دین به شیشه پنجره ای می ماند که حقیقت را نشانمان می دهد". چشمانش برقی زد و به میان حرفهایم آمد که "بله-بله! دقیقا همینطور است که می گویی البته این پنجره منحصر به فرد است یعنی می دانی چیست؟ بعضی..." متاسفانه ادب یا شاید شوق او اجازه نداد جمله ام را کامل کنم که "اما آن شیشه خود سبب جداییمان از حقیقت می گردد!"
پ.ن: دست از سر کچل ما بر نمی دارد این افکار دین ستیز.
البته اینکه خلیل جبران چیزی صادر کند دلیل بر راستی یا تایید آن از جانب ما نیست. این حکایت مستند نبود اما مستند آن در روزمره بنده کم تعداد نیست و همچنان به کوشش پررنج خود برای یافتن راهی دیگر ادامه می دهیم. باشد که با آرامش ابدی برسیم!
ای آی آی
کاش میدونستی اینهمه غمزه از فرط عشق است به او
...
مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد
قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد
......
بروم و خلوت دلداگیت را بر هم نزنم
که
معشوق منتظر است :
هر چه میخواهد دل تنگت بگو
گویا اشتباه گرفته اید!
اوهوم
اما یه چیز دیگه هم دست از سر ما برنمیداره:
فکر کردن به دین!!
بلاخره باید از بام افتاد این سو و آن سو چندان توفیری ندارد.
روشهای من بیشتر با توجه به شخصیت خودمه. ولی اگه تمایل دارید حتماً بهتون میگم.
عاقبت مطالعه کتاب های شجاع الدین شفا و ... همین است .
خدا همه ما را عاقبت به خیر کند .
این جنابی که فرمودید بنده کتاب هایش را در سی دی دارم و ذره ای برای افکار تندروانه و فانتزی ایشان ارزش قائل نیستم.
دوست عزیز! چشم حقیقت بگشا و ببین امروز آنانی به این نقطه ای که من رسیده ام رسیده اند که تا دیروز روزشان بدون کتابی از شریعتی شب نمی شد و اسلام انقلابی ورد زبانشان بود.
کار جای دیگری می لنگد. اینقدر زود و راحت قضاوت نفرمایید.
نه ! اصلا اشتباه نگرفتم
اصلا انسان بدنبال کمال مطلوب است
این کمال را هر دم در جایی می جوید
و...
زمانی به ان خواهد رسید که ؛ او ؛ را دریابد
....
زهی خیال باطل که گمان برده باشیم عشق را باید در مظاهر ؛ او ؛ یافت
او را شناختید یا باز بگویم ؟
....
حافظ تو خود حجاب خودی از میان برخیز
جواب ِ جواب:
رئیس٬ منظورم این بود که در عین بیدینی فکر کردن به دین دست از سرمون بر نمیداره... در عین دین ستیز بودن...