پس از این... همه سال؛ می پرسم از خودم: ایما اینجا چه می کنیم؟

نظرات 7 + ارسال نظر
آرام دوشنبه 6 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 11:03 http://physicalnotes.blogfa.com/


این از سوال های دوران کودکی بود! اما گویا دوباره بعد از این همه سال در ذهن تکرار می شود! راستی چه می کنیم؟!

هانیه دوشنبه 6 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 16:48 http://khosoodi.persianblog.ir/

بودن یا نبودن مساله این بود یک زمانی ..... علی ایها الحال این بودن جز خیر نیست

راضیه دوشنبه 6 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 22:58 http://razieh1982.blogfa.com/

شما اینجا زندگی می کنید. و این یک واقعیت است.

آرش دوشنبه 6 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 23:42 http://kamanearash.blogsky.com

جواب ها پر از تقلبند.
هنوز هم «سوال»،
پر از جوانی و خون و عمر از دست رفته است.
عشق در سوال زنده می شود و
در جواب می میرد
هنوز برای فرار و دوری از نکبت زندگی
به سوال زنده ام.
همیشه به دست سوال گلی است که منتظر است
هنوز سوال جنگنده است...رفیق!
جواب ها پر از تقلبند.

شعر «سوال» از مسعود کیمیایی

عبداله سه‌شنبه 7 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 17:18 http://damdami2.blogsky.com

من که مشغول چرا در مغرزار تلخ واقعیتم تورو نمی‌دونم ولی واسه خودم یه دشت پر از علف تازه پیدا کردم و قرار با چندتا از این رفقای احشام این چند وقت را با ینجه تازه سر کنیم تا ببینم که بهار میاد یا باید با شفته(غذای غنی شده)سر کنیم.
دیگه هم از خودم نمی پرسم مو کیوم و اینجا کجانه............

عبداله سه‌شنبه 7 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 17:37 http://damdami2.blogsky.com

اصلاح میکنیم:مرغزار

پریسا چهارشنبه 8 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 00:01 http://ghorooob.blogfa.com/

حالا ؟!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد