هرچند که سایه موسیقی بریتانیا با بزرگانی چون لدزیپلین، رولینگ استونز، گری مور، کریس دبرگ، اریک کلاپتون و خدایی چون الویس پریسلی* و خدایانی مثل کویین و پینک فلوید تا ابد بر دنیای موسیقی باقی خواهد ماند اما این لهجه لیورپولی بیتل هاست که سوار بر هارمونی آهنگ "آن سوی جهان" به آن سوی جهان؛ ستاره قطبی با فاصله 431 سال نوری از زمین توسط آنتن های شبکه فضایی Deep هدف گرفته می شود.
به نظر نمی رسد برنامه ریزان نسا به مناسبت پنجاه سالگی سازمانشان در انتخاب صدایی که صدای "انسانی" را برای طنین در فضا نمایندگی کند دست به انتخاب دشواری زده باشند زمانی که شمایل بیتلز به عنوان شمایل قرن معرفی شود؛ اما این انتخاب زیاد ساده نیست وقتی پای حضراتی مثل مارلون براندو، چارلی چاپلین، همفری بوگارت، جیمز دین و الویس پریسلی در میان باشد. اگر بگوییم اسم بزرگ بیتلز: جان لنون به عنوان موفق ترین موزیسین دنیا در کتاب رکوردهای گینس ثبت شده و از آنها به عنوان تاثیرگذارترین هنرمندان قرن نام برده می شود این معما مطرح می شود: کدام قله است که the Beatles آن را فتح نکرده است؟!(بی بی سی)
در روزهای زمستانی سال 57 بود که هسته سه نفره پل مک کارتی، جان لنون و جورج هریسون شکل می گیرد. بیتلز نه تنها تاریخی مثل پینک فلوید یا بهتر است بگوییم پینک فلوید تاریخی مثل بیتاز دارد که اتفاقات مشابهی در آنها رخ می دهد و عامل اتفاقات مشابهی هم می شوند. آنها هم بارها نامشان را تغییر می دهند و در نهایت به the Beatles که غلط لغت سوسک به انگلیسی است می رسند؛ اما چرا سوسک ها؟ جان لنون در پاسخ می گوید "سوسک هم نامی مثل کفش است! مثلا می شویم گروه کفش ها ولی شما نمی توانید ما را به این نام صدا کنید. می توانید؟ پس ما بیتل ها هستیم!
سوسک ها در مارس 63 با Please, Please me رکورد پرفروش ترین ها را در بریتانیا و آمریکا زدند. بیتلز که شهرتی جهانی یافته بود با ورود به مرزهای ایالات متحده موجی را ایجاد کرد که بعدها ذه British Invasion نام گرفت: حمله و تصرف مرزهای فرهنگی آمریکا! (از خبرنگاران صلح)
جان لنون که روزگاری آرزوی محبوبیت الویس –الگوی- بیتلز را در سر داشت اکنون از او فراتر رفته بود، اگر الویس موسیقی را از سالن های مجلل ارکستر به خیابان آورده بود و رفتار بیتلز رفتار نسل های بعد شد، پینک فلوید هم موسیقی را از آنجا وارد سیاست کرد؛ پینک فلوید اگچه خود غولی در موسیقی محسوب می شود اما دیوید گیلمور هنوز در مصاحبه ها ترسی ندارد از اینکه بگوید "اگر بیتلز وجود نداشت پینک فلوید هم هیچگاه بوجود نمی آمد".
پینک فلوید و بیتلز شباهت های فراوانی زیادی دارند: هر دو داستان های جالبی در مورد جلد آلبوم هایشان دارند، لیدرهای هر دو گروه پای LSD را به موسیقی کشاندند، بیسیست هر دو گروه خواننده اصلی گروه بودند، هر دو لیدر نخستین اعضایی بودند که گروه را برای همیشه ترک کردند و در نهایت این بیسیست ها بودند که گروه را متلاشی کردند!
نبض جنش های سیاسی اجتماعی اروپایی در دستان پینک فلوید بود و در آمریکا این بیتل ها بودند که جوانان را به خیابان می کشاندند. فشار جنبش های مدنی متاثر از بیتلز، جنگ ویتنام را خاتمه داد و پینک فلوید آغاز صلح در آلمان را با کنسرت بزرگ دیوار برلین جشن گرفت.
جان لنون را پس از کناره گیری از بیتلز در سال 69 به عنوان یک لیدر سیاسی می شناسند تا یک موزیسین. جان بزرگ هنگامی که همچنان با بیتلز بود روحیات عرفانی داشت و در عین حال به دین رسمی می تاخت: مسیحیت به پیش خواهد رفت و من را کوچک خواهد ساخت. من نیازی ندارم که در این باره حرف بزنم. حق با من است و این ثابت خواهد شد. ما امروز نسبت به مسیحیت مردمی تر هستیم، من نمی دانم اول کدام وجود داشت، راک اند رول یا مسیحیت؟! مسیح درست می گفت، اما مقررات مسیحیت سفت و سخت و پیش پاافتاده است.
پس از این مصاحبه واتیکان و اسپانیا حرف های لنون را تکفیر می کنند، پخش آثار بیتلز از رادیو ها متوقف می شود و آلبوم آنها در جای جای جهان سوزانده می شود، لنون در در مصاحبه دیگری می گوید: بگذار بسوزانند اما اول باید بخرند بعد بسوزانند! برخلاف واتیکان که زخم خورده پادشاهی بریتانیا و اسپانیای مذهبی که زخم خورده دولت بریتانیا هستند، لیورپولی های بریتانیا هم بلاهای جالبی بر سرتفکر دینی آورده اند؛ آنها به افتخار جان لنون نام فرودگاه شان را جان لنون می گذارند و برسردر آن نام ترانه ای از وی را می گذراند: تصور کن فقط بالای سر ما آسمان است! و سرانجام بعهدها دولت بریتانیا بیتلز را به عنوان اثر ملی بریتانیا معرفی کند و پادشاهی نیز به آنان نشان موسیقی بریتانیا اهدا می کند.
بیتل ها اما خودشیفته نبودند، در اوج محبوبیت بیتلز به سال 66 بر روی آلبوم جدید عکسی از آنها درحالی که روپوش قصاب ها را به تن دارند و در دستانشان عروسکهایی با سرهای جدا شده و قطعات گوشت به چشم میخورد(نقل از بلاگ اسپاگتی). آنها قصد داشتند از این طریق پیامی سورئال را دربارهی “نگاه پرستشوار جامعه به گروه و ماهیت غیرواقعی ستاره بودن” به بیننده القا کنند. اما "جنون بیتلز" دنیا را فرا گرفته بود تا حدی که دولت اسراییل از بیم تاثیر منفی آنها بر جوانان اسراییلی، در را به روی آنها می بندد.
جنبش جوانان چپی که از دهه 60 برخواسته بود از آنها بسیار تاثیرگرفت، بی خود به هیپی های آمریکا انقلابیون گلمنگلی(Flower Revolation) نگفتند! و آنارشیست های فرانسوی هم بی خود شعار سر نمی دادند: من انقلاب می کنم مثل عشقباری! شوت به زیر روابط کلاسیک جنسی، آداب رمسی، و بلاخره امضایی به نام دراگ از مشخصه بارز جوانان عصر شصت بود. شاید بتوان ظاهر ساختارشکنانه دختران انقلابی 68 فرانسه را تحلیل کرد وقتی به لاوسانگ بیتلز گوش می دهیم که دختر چکمه پوش که هوش از سر می برد را تداعی کند.(کتاب انقلاب مه 68)
اما بیتلز در یک نسل خلاصه نمی شود: بیست و پنجمین سالمرگ جان لنون در نیویورک 2005 این شهر میزبان جونانی بود که اگرچه درعصر بیهودگی متولد شده اند اما دل درگرو آرمان های دوران طلایی جنیش های مدنی دارند؛ انجمن صنعت ضبط آمریکا اعلام می کند "بیتلز پرفروش ترین باند موسیقی تمام دوران در آمریکاست" و در حالی که دو نفر از هسته باند سالهاست از دنیا رفته اند و نفر سوم نیز از عالم موسیقی خداحافظی کرده است انتشار مجدد ترانه های بیتلز در سال 2006 دوباره در صدر جدول فروش قرار می گیرد؛ اسطوره های بیتلز باند تبدیل به افسانه ای جاودانه می شوند؛ جمله تاریخی بی بی سی در مورد بزرگ بیتلز، جان لنون چنین است: تاثیر او روی نسل ها همیشگی است.
او از تحقیر نسل ها توسط قدرت ها بیزار بود و همیشه در راه بیداری جوانان می کوشید: "به محض اینکه متولد می شود، مجبورت می کنند احساس حقارت کنی / با دریغ کردن از وقتی که در اختیار تو نمی گذارند / تا زمانیکه درد این همه عظیم است، هیچ احساسی نخواهی داشت" جان بزرگ در پی نفی قدرت ها توجه اش به فردیت انسان ها بود، در انتها او همه را زیر سوال می برد انجیل، هیتلر، مسیح، کندی، بودا، یوگا، پادشاهان و حتی دیگر به الویس و بیتلز هم اعتقادی نداشت "من تنها به خودم ایمان دارم / خودم و یوکو / و این حقیقت است".(از خبرنکاران صلح)
طنز تلخ تاریخ بیتلز قتل دو نفر از صلح دوست ترین اعضای گروه بود: جورج هریسون به سال 2001 و جان لنون در سال 1980. گفته می شود قاتل لنون که از ماموران امنیتی در هاوایی بوده عامل سیا و قتل او یک ترور سیاسی بود. کسی که حتی در طول ماه عسل خود در فرانسه در اعتصاب بسر می برد و خبرنگاران وقتی او را در ماه عسل می یابند در کمال تعجب با اتاقی روبرو می شوند که بر دیوارهای آن شعارهای صلح و علیه نیکسون چسبانده شده است.
"تصور کن چیزی نباشه که به خاطرش بکشی یا بمیری / تصور کن مردم عمرشونو در صلح سپری کنن / شاید فکر کنی خیال باف ام / اما من تنها نیستم / آرزومه که تو هم یه روزی به ما بپیوندی / و همه دنیا یکی بشه". (روزنامه همشهری)
جان لنون به شدت از طرف سیا و اف بی آی تحت مراقبت بود. او پیش از مرگش گفته بود که ممکن است مثل کندی به ضرب گلوله کشته شود و همین اتفاق هم افتاد: جان لنون بیتلز را در زمستان پنجاه و هشت گرد آورد و در شامگاه یکی از روزهای زمستانی هشتاد نیز ترور شد. و این پایان آخرین ایده آلیست بزرگ بود، ترور جان لنون او را افسانه کرد. "جان بزرگ" کوچکترین لقب این لیدر افسانه ایست.
آهنگهایی که در رثای مرگ جان لنون ساخته و خوانده شدهاند:
1. All Those Year Ago - George Harrison
2. Here Today - Paul McCartney
3. Not Now John - Pink Floyd
4. Life IS Real - Queen
5. Empty Garden(Hey Hey Johnny) - Elton Hohn
6. The Late Great Johnny Ace - Paul Simon
7. Fragile - Sting
8. Edge Of Seventeen - Stevie Nicks
9. Moonlight Shadow - Mike Oldfield
-----------
جزییات قتل جان لنون در بی بی سی
*خواننده و بازیگر آمریکایی بریتانیایی الاصل و اصلا آمریکا و بریتانیا نداریم اینجا
حقیقتش این است که ما چندان به این گروه های موسیقی گوش نداده ایم خارجی هائی که نیوش کرده ایم یا خیلی دم دستی والبته خوب بودند مانند کریس دبرگ- ایگلسیاس- جیپسی- پاواروتی- بوچلی و .. یا این که خیلی خیلی قدیم مثل باخ وموتزارت و بتهوون و باقی پیشا قرن بیستمی ها !
اما نکته ای جالب به شما بگوئیم راجع به قتل جان لنون در یکی از کتاب های آموزش زبان امریکائی (stream line)درسی راجع به اوست که درباره ی مرگش گفته که او توسط یکی از طرفدارانش که بسیار به او علاقه مند بوده و توهم جان لنون بودن داشته کشته شده که با این افشاگری شما دست سازمان مخوف CIA هم رو شد.
البته اگر ارمنستان در همسایگی امریکا بود می شد این گروهک های بیتلز و پینک فلوید را یک سفر تفریحی می فرستادند ارمنستان !
جهت تنویر افکار عمومی: همانطور که آن کتاب نوشته آن یارو قاتل در اعترافات رسما چنان گفت که آنجا آمد و اخبار رسمی نیز همان را منتشر کردند اما نگاهی به سیاست های کاخ سفید در دوره ریچارد نیکسون و برخورد شدید وی با روزنامه نگاران روشنفکران دانشجویان و جوانان چپی آن عصر - توهم بودن نظریه توهم توطئه در مورد آن قتل را نشان می دند.
سلام
1- [...]
2- قحط موضوع بود؟؟؟؟؟؟
اولا این کامنت توسط سردبیری سانسور می شود. به همین راحتی! وقتی کسی از حدود خوداش فراتر برود به هر حال ایما بی واکنش نمی نشینیم.
دوما، اولا خودت قحطی! دوما شما صلاحیت ارزش گذاری در مورد موضوع هایی که "دَم" در مورد آن می نویسد را ندارد: ایرانی بازی موقوف! و سوما اگر بر این خیال باطلید که "دَم" موضوع به این مهمی را به ولنتاین مزخرف خواهد فروخت کور خوانده اید؛ حتی شما اخوی عزیز!
شنیدستی که بیتلها در موسیقی مثل فروید در روان شناسی , نیچـــه در فلسفه , فرما در ریاضی , گوته در ادبیات می باشند ولی من زیاد گوششان نداده ام یعنی حوصله ام قد نداده وگرنه همیشه با رغبت بطرفشان رفته ام و بیشتر منتهی به کسب اطلاعات شده که البته اطلاعات "دم" خیلی درست و دقیق اند بلاخص در مورد قتل و قاتل جان لنون که هرگز حکم قطعیی در مورد او اجرا نشد و به نحوی موضوع ماس مالی شد .
_____________________
از ترفیع رتبه موخوذ بسی خشنود گردیدیم .(چه شاهانه!)
سلام
خوشم میاد از طرز نوشتن تتتتتتت
حوصله نداشتم تا اخر مطلبت بخونم اخه عاری از خوئت بود تو همون تحلیا های سیاسی روز یک شنبه بنویسی ما را بیشتر خوشحال می کنی
۱. این متن هم کم سیاسی نبود منتها بینش سیاسی می خواست که گویا شما آن را از دست داده اید! یعنی احتمالا زمانی داشتید و الان ندارید!
2. ما که هرچه در آرشیومان جهت اطمینان خاطر البته؛ جستجو کردیم مطلبی سیاسی در روز یکشنبه ندیدیم، به توهم رفته اید چیزی نیست خوب می شوید و ضمنا اینجا یکشنبه ها تعطیل است.
اطلاعاتت به شدت مفید بود مخصوصا برای من که دراین زمینه بوق بوقم
سلام
ضمنا شما تنها کسی بودی که متوج هخریزبینی بنده در مورد فیلم مه شدین به جفتمون تبریک میگم !
شما لطف دارید به بلاگ ما
از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان ما هم امتحان ارشد را . . .
بگذریم
سلام
سلام