نفرین شدگان

1. چپ فرانکفورتی اعتقدای به سیاست به عنوان یک امر حرفه ای مخصوص نخبگان ندارد، آن را کنش شهروندی می داند که فقط در آزادی مطلق عینیت می یابد. مشابه فضای بهمن 57 که همه آزاد بودند و خیابان ها شده بودند رینگ جدل تفکرات مختلف، مردم حضور داشتند البته نه حضوری دعوت شده؛ به تعبیر ارسطویی حیوان سیاسی از خود دستور می گرفت.

2. یک عمر غصه این می خوردیم که نسل ما در اوج بیهودگی زیست می کند به تعبیر قهرمان "باشگاه مشت زنی" نه جنگی در دوران ما رخ داد* نه بحرانی اقتصادی، نه انقلاب، نه شورش خیابانی؛ ما همه این سال ها در روزمرگی بودیم یا اگر چیزی هم بوده از بیرون گود فقط نظاره گر بودیم. این چند هفته سرانجام آن تجربه فضای انقلابی را به ما داد، جنگ و گریز، کتک خوردن، بحث های خیابانی، فرارهای نصف شبی؛ برای ایما صحنه های تصویر شده در کتاب ها از فعالیت مبارزین چپ پیش از انقلاب زنده شد.

3. زمان خزیدن به لاک سر رسید، فریب دادن خویش با بحث های روشنفکرانه بی خاصیت؛ یکی از لیبرالیسم دفاع کند دیگری از سوسیالیسم، یکی از لزوم دین بگوید و دیگری از نابودی آن، یکی بر تکنولوژی بتازد و دیگری از بحران تفکر فلسفی در قرن حاضر داد بزند... تماشای فیلم های سینمای اروپا، رمان های خوانده نشده و خلاصه تمام کارهایی که این مدت می کردیم. شاید یکی از ما این روزها تبدیل به مزدور شود، دیگری یک پدر-یا مادر- خوب، آن یکی قصد مهاجرت و اندک معترضین باقی مانده پایدار بر حقوق از کف رفته شان گوشه نشین و منزوی باز سروکله زدن با رنج روزمره زندگی در ایران و باز سازش با زور و باز تحمل ضرب شلاق تجربه که تاریخ بر تن خسته این ملت می نوازد: شکست مشروطه، سقوط دولت ملی مصدق، شکست جنبش دمکراسی خواه، تجربه های شومی که گویا پایانی ندارند.

نظرات 6 + ارسال نظر
مهتا شنبه 6 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 14:41 http://mainogaiti.blogfa.com

آره. حالا باید زنده بود و دید

زعفران بانو دوشنبه 8 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 02:21

کتاب خواندن فیلم دیدن غرق شدن در روزمرگی از یاد بردن همه چیز منزوی شدن و در آخر تبدیل شدن به موجودی بدون احساس...
تاریخ این روزها را چگونه می توان نوشت؟

[ بدون نام ] دوشنبه 8 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 17:52

هی روزگار

مانی سه‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 00:16 http://manis.blogsky.com/

دم دمی دم دمی دم دمی
ای داد بی داد

آسمون خراب شد سر ما .

گفتی مصدق و بدجور بهم ریختم و لعنت به باعث و بانی اون کودتای 28 مرداد که باعث شدن وضع ما این باشه .

دم دمی دارم دیوونه می شم ؛ چی می خواستیم چی شد ...

تفکرات فاشیست اسلامی را چنان به خورد ملت می دهند که من نوعی از هرگونه بهبود وضعیت نا امید می شم
تف به من که هنوز نفس می کشم

خواب آلود سه‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 00:35

سلام دم دمی جان
درسته که این جنبش سرکوب شد ولی به قول یکی این جریانات یک ازاله ی بکارت سیاسی بود برای این نظام.
اونقدر ها هم بی نتیجه نبود این جنبش

ارماییل سه‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 13:39 http://ermaiel.persianblog.ir

سلام ایما
برای توضیح بند اولت ممنون . یاد گرفتم و از مصداق وطنی اش در همین روزهای اخیر سرشار از اشک و خون هر دو با هم شدم.
۲:‌برای نسل شما خوشحال شدم.
۳: بله حالا حالا ها تفکرات فاشیست اسلامی را جوری به خورد ملت میدهند که من و شما و اقلیت فریادمان بی صدا بماند .
به قول یکی از دوستان بی طرفم هنوز مانده تا توده ی مردم بفهمند که چه چیزی به سرشون آمده. باید بگذاریم زمان بگذرد ....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد