شاید مشروطه خواهان در آخرین لحظه های عمرشان پیش از سر بریده شدن در باغ شاه به این فکر می کردند که ارزش اش را داشت؟! یا شاید هم در این فکر بودند که چه می توانستند بکنند تا مملکت-شهر آشوب نشود و به آن روز نیافتد... شاید از خود در ذهن قهرمانی ساخته بودند و با افتخار گلو به خنجر سپردند... شاید... نیچه درست گفته باشد که تاریخ را فاتحان با خون مغلوبان نوشته اند... یا شاید راویان کربلا درست گفته باشند که خون بر شمشیر پیروز خواهد شد... شاید هیچ وقت ما نفهمیم... شاید همان مصلحتی که بمب بر سر مردم ژاپن انداخت همان تفکر خون مردم را در خیابان ریخت... شاید همه اینها فراموش شوند و ما خود روزی خونریز شویم... شاید آن فیلسوف درست گفته باشد که انسان ذاتا خشونت طلب است و تنها مجال اش را نمی یابد... شاید باید بیشتر خواند و فهمید یا شاید باید همان حیوان ناطق نق زن ماند و مُرد.
شاید هم باید سکوت کرد و فریاد سکوت را که در کوچه پس کوچه های این شهر پیچیده است شنید؟
منم فکر می کنم ادم ذاتا دیکتاتوره (مثل همون فیلسوفه!) و فکر میکنم با این وجود باید نهادهایی درستن کنیم که به خودمون اجازه ی دیکتاتوری ندیم
سلام
می شود چناب می شود هنوزرمان خواند باور نمی کنید امتحان کنید
شاید همین سلام خشک الکترنیکی را هم از ما بگیرند..
سلام
نمی دونم عکسهای زیادی از فاتحان تهران از مشروطه خواهان و اینها دیدی یا نه؟ چنان با افتخار ایستادند و چنان با غرور به دوربین نگاه می کنند که حد ندارد. البته شاید ماهم جای اونا بودیم همینکارو می کردیم. اصولا انقلاب ها و جنبش ها ترمزی ندارند تا خشونت را حتی از آنها که مغضوب از حاکم هستند بازدارد کاش راهی پیدا میشد مظلومان سابق به جرگه ظالمان نمی رفتند؟
چقدر جریان شبیه قلعه ی حیوانات شده!
سلام
از زمان ظهور ابراهیم// تا زمان تسلط زر و سیم ...
همیشه اعتقاد داشتم این تاریخ هست که مردان و اقوام بزرگ رو می سازه ؛ نه اینکه اقوام و مردان بزرگ تاریخ رو ساخته باشند .
یعنی ماهیت بستر تاریخ سازنده هست .
مشروطه سر آغاز اتفاقات مهمی در ایران شد که مجالش در اینجا نیست ولی شاید بتونیم بگیم که همه حوادثی که گفتی در بستر تاریخ بوده و تاریخ خود ساخته شان تا برای اتفاقات بعدی زمینه چینی کنه !!