[...] 

هنوز باور آنچه بر مردم رفت دشوار است...

شاید...

شاید مشروطه خواهان در آخرین لحظه های عمرشان پیش از سر بریده شدن در باغ شاه به این فکر می کردند که ارزش اش را داشت؟! یا شاید هم در این فکر بودند که چه می توانستند بکنند تا مملکت-شهر آشوب نشود و به آن روز نیافتد... شاید از خود در ذهن قهرمانی ساخته بودند و با افتخار گلو به خنجر سپردند... شاید... نیچه درست گفته باشد که تاریخ را فاتحان با خون مغلوبان نوشته اند... یا شاید راویان کربلا درست گفته باشند که خون بر شمشیر پیروز خواهد شد... شاید هیچ وقت ما نفهمیم... شاید همان مصلحتی که بمب بر سر مردم ژاپن انداخت همان تفکر خون مردم را در خیابان ریخت... شاید همه اینها فراموش شوند و ما خود روزی خونریز شویم... شاید آن فیلسوف درست گفته باشد که انسان ذاتا خشونت طلب است و تنها مجال اش را نمی یابد... شاید باید بیشتر خواند و فهمید یا شاید باید همان حیوان ناطق نق زن ماند و مُرد.

شاه ایران قاجار و دولت روس

  داستان دخالت نهان و آشکار روسها در امورات مملکت ما داستان دراز دامنی دارد که یک سر آن به دوم تیر 1287 خورشیدی بازمیگردد؛ البته با تغییر زمانه متدها نیز لاجرم متحول خواهند شد اما آنچه پیداست مملکت ما که سالها میدان زورآزمایی روس و انگلیس بود شاید امروز میدان تک تازی روسها شده و اما این صحبت های محمدعلی شاه قاجار پس از کودتا روسی علیه مشروطه:

  مملکت ایران ضجه واحده شده است و اگر بیشتر از این با بدعت مزدکی مذهبان، همراهی بکنیم و از استغاثات حجج اسلام تغافل ورزیم، مظنه این است که عصر ما، تاریخ انقراض دین و دولت ایران هر دو می شود. در ادامه شاه قاجار با اشاره به کودتا می فرمایند که: بواسطه این اتفاق که واقع شد، خودمان را در حضور صاحب شرع، مستوجب اجر مجاهدین و مجدین دین مبین می دانیم... و بحمدالله تعالی به ترویج شرع و تعظیم شعائر و اجرای قانون اسلام و ایجاد وسائل عدل عام، بتمام قوای خودمان مشغول شده ایم و سابقا هم بهمین نیتِ مقدس بودیم.*


__________

* مشروطه ایرانی-دکتر ماشاالله آجودانی-نشر اختران-چاپ هفتم-ص 382

نکته تاسف آور داستان اینجاست که در همین اوضاح احوال هواپیماهای بنجل روس نیز تبدیل به تابوت پرنده ما ایرانی ها شده و نه تنها حقوق مسلم که حق حیاتمان را نیز سلب می کنند.